کتاب ملکه ی برفی اثری کلاسیک در ادبیات کودکان، نوشتهی هانس کریستین اندرسون دانمارکی است. او داستان این کتاب را از زندگی خود الهام گرفت به همین دلیل یکی از نوشتههای ارزشمند او به شمار میرود. این کتاب که یکی از آثار طولانیتر اندرسون محسوب میشود، به زیبایی توسط مانوئلا آدریانی تصویرگری شده است. این کتاب جادویی میتواند یک هدیهی عالا برای فرزند شما باشد و او را به سفری شگفتانگیز در سرزمین یخی ببرد. جایی که خوبی و بدی با هم روبهرو میشوند.
معرفی کتاب
کتاب ملکهی برفی داستان یک دختر و پسر را بیان میکند که بهترین دوستان دیگر هستند. گردا و کای در شهری بزرگ همسایه بودند و بیشتر وقت خود را به بازی میپرداختند. کای مهارتی مثالزدنی در چیدن پازلها داشت که او را استثنائی میکرد. از طرفی دیگر یک جادوگر بدذات، به نام ملکهی برفی، موفق به ساخت یک آینهی جادویی شده بود. این آینه یک ویژگی شیطانی داشت؛ همه چیز را معیوب و زشت نشان میداد. روزی کارکنان ملکهی برفی بیتوجهی کردند و آینهی جادویی را شکستند. قطعات ریز آینه به دست باد سپرده شد و همهجا پراکنده شد. دو قطعه از این آینه نیز در چشم کای فرود آمد که موجب شد همه چیز در زندگی او دچار تغییر شود.
گزیدههایی از این کتاب
« یک شب، کای کوچولو، که برای خوابیدن آماده شده بود، روی صندلی پنجره نشسته بود و از سوراخی که با سکهی داغ روی شیشهی یخزده درست کرده بود بیرون را تماشا میکرد. او دو دانهی برف بزرگ را دید که به طرفش میآیند. دانهی برف بزرگتر گوشهی جعبهی گلهای پشت پنجره نشست. دانهی برف بزرگ و بزرگتر شد و سرانجام به یک زن قدبلندی تبدیل شد که انگار پیراهن سفیدش از دانههای چرخان برف درست شده بود. زن بسیار زیبا و باشکوه بود، اما از یخ ساخته شده بود، یخ درخشانی که از جنس ستارهها بود. اما زن زنده بود و به کای نگاه میکرد، هر چند که در چشمانش اثری از آرامش نبود. او به پنجره نزدیکتر شد و با دستش به کای اشاره کرد که پنجره را باز کند و پیش او برود. کای ترسید و عقب پرید. در آن طرف پنجره، باد وزید و زن را به پرندهی سفید بزرگی تبدیل کرد که بالهایش را به هم زد و پر کشید و رفت. صبح روز بعد، وقتی کار از خواب بیدار شد، دید که لایهی ضخیمی از یخ تمام خانهها و خیانان را پوشانده است. آن سال هم مثل هر سال، با گذشت زمان، یخها آب شدند، بهار آمد، خورشید تابید، گیاهان روییدند، چلچلهها لانه ساختند، پنجرههای خانهها باز شدند و کای و گردا به بازیهای قدیمشان در بالکن پر گل برگشتند. تابستان آن سال، گلهای سرخ عالی شده بودند. بچهها دستهای همدیگر را میگرفتند و زیر نور آفتاب با لذت به غنچههای که شب پیش باز شده بودند، نگاه میکردند. در این روزهای خوب تابستان، بچهها خیلی دوست داشتند که در باغچهشان کنار گلهای سرخی که انگار هیچ وقت از گل دادن خسته نمیشدند، بنشینند.»
دربارهی هانس کریستین اندرسون
هانس کریستین آندرسون در سال ۱۸۰۵ در ادنسهی دانمارک به دنیا آمد. او از دوران کودکی بسیار باهوش و خلاق بود و به ادبیات و تئاتر علاقهی زیادی داشت. در دوران کودکی برای خود صحنهی تئاتر درست میکرد و با عروسکهای چوبی به عنوان بازیگر، آثار شکسپیر را از حفظ اجرا میکرد. اولین کتابش به نام گزارش پیادهروی در ۱۸۲۹ منتشر شد و پس از آن به طور منظم شروع به نوشتن کتاب کرد. در ابتدا کتابهایی که برای بزرگسالان نوشته بود به نظر خودش مهمتر از فانتزیهایش بودند، اما به مرور زمان دریافت که همین داستانهای عامیانه وجود پایداری از زندگی بشری و شخصیت داستانی را آشکارا و به شکلی مسحورکننده به تصویر میکشند. این امر باعث شد دیگر داستانهایش را به عنوان سرگرمی مختص کودکان در نظر نگیرد و به جای بازگویی داستانهای سنتی به نوشتن داستانهای خود بپردازد. از آثار معروف او میتوان به پری دریایی کوچولو، جوجه اردک زشت، بندانگشتی و دخترک کبریت فروش اشاره کرد.
پیشنهاد کتاب
علاوه بر کتابهایی که در بالا اشاره شد، میتوانید کتابهای ۱۰ قصهی برگزیده از هانس کریستین اندرسون، کتاب فندک جادو، کتاب تاک کوچولو را نیز مطالعه کنید.
مشخصات کتاب ملکهی برفی :
نام لاتین: The Snow Queen نویسنده: Hans Christian Andersen مترجم: امیرحسین میرزائیان ژانر: داستان تعداد صفحات: ۴۰